بارگذاری...
این وبسایت در مرورگرهای جدید، و با جاوا اسکریپت فعال به بهترین شکل نمایش میابد.
Something went wrong while trying to load the full version of this site. Try hard-refreshing this page to fix the error.
کتاب قرارداد اجتماعی روسو (یادداشتهای تماتیک)
Sepehri
یادداشتها از کتاب فارسی :
روسو, ژ. ژ. (۱۳۹۳). قرارداد اجتماعی. (م. کلانتریان, مترجم) نشر آگاه.
Sepehri
کتاب اول فصل اول
هدف روسو یافتن قاعده عدلانه و مطمئنی برای اداره امور جامعه است که انسانها را آنچنان که هستند در نظر بگیرد و قوانین را آن چنان که «باید باشند». تلاش او برقرار پیوندی میان سودجویی و عدالت به نحوی است که این دو در برابر هم قرار نگیرند.
روسو موضوع کتاب نخست را با آزادی آغاز میکند. «انسان آزاد آفریده شده است، اما همه جا در بردگی به سر میبرد». این نمایشی از صورتمساله ای است که روسو با آن روبروست. او از علل این بردگی ابراز نادانی میکند اما معتقد است که میتواند بفهمد چگونه است که این بردگی مشروع جلوه داده میشود.
روسو جامعه خانوادگی را «تنها جامعه طبیعی» بر میشمرد و از مثال خانواده برای اثبات این گزاره که «نظم اجتماعی حق مقدسی است که پایه همه حقوق است» و اینکه «این حق از طبیعت سرچشمه نمیگیرد» و بر پایه «قراردادها» استوار است استفاده میکند.
Sepehri
کتاب اول فصل دوم
در فصل دوم از کتاب اول در باب جوامع اولیه او به رابطه پدر و فرزند میپردازد. در حالی که تمام افراد خانواده به نقطه استقلال میرسند دیگر رابطه طبیعی تمام میشود و اگر به زندگی مشترک خود که بر مبنای اختیار است ادامه دهند، دیگر خانواده بر بنیاد قراداد استوار خواهد بود.
روسو نتیجه گیری میکند که آزادیخواهی فطری انسانهاست و نخستین قانون طبیعی نیز حفظ حیات و مراقبت از خود در مقابل موانع طبیعی هست.
روسو خانواده را نخستین الگوی جوامع سیاسی میخواند. «فرمانروا تصویری از پدر و افراد جامعه تصویری از فرزندان است»(۶۲).
او به روش استدلال گروسیوس خرده میگیرد که «بر پایه اثبات حق بر اساس واقعیات موجود»است. روسو معتقد است که روش منطقی تری وجود دارد که «خیلی مساعد به حال فرمانروایان خودکامه نباشد».
روسو هابز و گروسیوس را نقد میکند که در شیوه استدلالیشان کل را مشمول جزء کنند «نوع بشر را به صد انسان متعلق بدانند». بدین ترتیب او نتیجه میگیرد که از نظر هابز و گروسیوس نوع بشر «به گله های حیوانات تقسیم شده که هر گله پیشاهنگ خود را دارد. او در ادامه کالیگو و ارسطو را نیز به همین ترتیب نقد میکند. مبنای نقد او به این باور ارسطو است که «انسانها به طور طبیعی با هم مساوی نیستند؛ بعضی انسانها برای بردگی و بعضی دیگر برای سروری آفریده شدهاند».
در توضیح متن از سوی مترجم (۶۶) از قول ارسطو آمده است که :